سلام

این وبلاگ بنا به دلایلی تا مدت 16 17 روز اپ نمیشه

خوب دوستایه گلم من شار؟ژ نتم رو تموم کردم و داداشم میگه این روزا نامزدیه منه و نمیخوام فکرمو به چیزی مشغول کنم اخه یکی نیس به این بگه همه ی کارایه خردید شارژ مجدد 10 دقیقه بیشتر طول نمیکشه؟

پس من دیگه نمیتونم به کسی سر بزنم نه به امیر نه به هما نه به سعید نه به امینه و نه ناصر و نه ادیب و هیچکس دیگه

منو ببخشید از هموتون عذر خواهی میکنم

تا 16 روزه دیگه بای

 

 پی نوشه :هوی تو که با اسم دوستام میای نظر میدی  برو بمیر دیگه به وبلاگم هم نیا خووووووووووووووووووووووووووووووووب

اگه یبار دیگه بیای میزنم شل وپلت میکنم فهمیدی؟

پی نوشت: هما عزیزم من تا یه هفته دیگه میام کتابخونه الانم کتابخونه بودما ولی خوب شمارت یادم رفته منظورم اینه که تا شنبه ی دیگه نظراتو نه میخونم و نه جواب میدم ببخشید تا شنبه ی دیگه بای بای

پی نوشت: رضا دلم واست تنگ شده

+ تاريخ یک شنبه 5 تير 1390برچسب:,ساعت 10:17 نويسنده فاطمه |

خسته شدم

چرا کسی منو نمیفهمه؟؟؟؟؟؟

از ادمایه دروغ گو از ادمایی که همش تو دلشون کینه دارن از ادمایه خیانت کار

چطوری میتونین خیانت کنین به منم بگین تا بتونم به رضا خیانت کنم

خسته شدم خسته شدم خسته شدم خسته شدم خسته شدم خسته شدم خسته شدم خسته شدم.........

خدایا چقد دیگه بگم خسته شدم

کاش کسایی که دوسشون دارم برگردن مثل قبل بشیم من و سعیده و هما و مهدیه و نرگس و امیر و امینه و سعید و....

میخوام برگردم به دنیایه قبلیم به زندگیه شادی که داشتم به زندگی که با همه ی غم هایی که با خانواده داشتم اما بازم همیشه میخندیدم اره به همون.

کاش میتونستم پرواز کنم برم یه جاهایه دور که هیچکسی نتونه منو ببینه

میخوام بخندم اما نمیشه خدا خنده رو ازم گرفته رضا گرفته بابام گرفت

فک میکنین الا بچه ی بابام چن ماهشه؟ بله بابام از زن بابام بچه اورد پسر اسمشو گذاشتن رضا

از بچه منتفرم همین. حالا چه بچه ی بابام باشه چه بچه ی دیگه

 

+ تاريخ پنج شنبه 2 تير 1390برچسب:,ساعت 11:38 نويسنده فاطمه |

خدایا نمیخوام زنده بمونم خواهش میکنم

تا جایی که یادم میاد تعریف میکنم اخه از بس گریه کردم همه از ذهنم پاک شد. پستم هم طولانیه میخوای نخون کسی مجبورت نکرده بخونیش

دیشب با رضا حرفیدم از زندگی نا امید شده بود اوضاعش خراب بود بهم گفت حلالم کن .

من: واسه چی حلالت کنم؟

رضا: به خاطر بدیایی که در حقت کردم

من: خیلی وقته حلالت کردم

رضا:سکوت

من: شما عزیز دلی اقا رضا مگه میشه کسی عشقشو حلال نکنه

رضا: یکم حرف بزن

من واسه چی؟

رضا:میخوام صداتو بشنوم

من: مگه صدایه من واست فرقی میکنه؟

رضا: صدات عوض شده

من: چطوری شده؟

رضا: نمیدونم کلفت تر شده

من:کاری نداری؟

رضا: نه

گوشی رو هر دو بستیم.(نه اینکه از حرفش ناراحت شدما نه این وسط خیلی حرف بود اما یادم نمیاد)

10 دقیقه بعد بهش گفتم بزنگ اخه فقط شارژ تک داشتم

رضا: جانم؟

من: یادم رفت بهت بگم دوست دارم کاری نداری؟

رضا: وایسا کارت دارم.

من: چیکار؟

رضا: میخوای با این حرفات عذابم بدی؟

من: خوب باشه دوست ندارم

رضا: سکوت

من:امیدوارم خوشبخت بشی

رضا: برو بابا من اگه میخواستم خوشبخت بشم تا الان شده بودم از زندگی خسته شدم

من: من 8 ماهه از زندگی خسته شدم 8 ماهه از زندگی نا امید شدم من به خاطرت یه وبلاگ زدم رضا

رضا:(اول یکم سکوت کرد) ادرسه وبو بده میخوام بخونمش

من: واسه چی بدم که گیر بدی؟ که احساسمو نسبت به خودت بدونی؟

رضا: جون همون رضایی که دوسش داری قسمت میدم ادرس وبو بده

من: جون همون رضلایی که دوسش دارم نمیدم

رضا: نشد دیگه من اول گفتم

من: نمیدم رضا

 از ته دل رضا گفت: بااااااشه

دیگه باهاش خدافظی کردم و تموم شد اما انگار داشت گریه میکرد

خدایا عمرمو بگیر و به رضا بده. شادیام واسه اون و غصهاش واسه من

+ تاريخ دو شنبه 30 خرداد 1390برچسب:,ساعت 10:31 نويسنده فاطمه |

تصمیم گرفتم رضا رو از یاد ببرم

چون اگه همینطوری ادامه بدم اخرش هم دیوونه میشم هم ابروی خانوادمو میبرم

درسته سخته اما خواست توانستن است

تا خودم نخوام خدا که نمیتونه کمکم کنه نه رضا؟؟؟؟؟

حالا برای فرض مثال اگه رضا کمی از غرورشو گذاشت کنار و اومد ازم معذرت خواهی کرد این منم دیگه برنمیگردم

اما..... اما دیگه اگه بمیرم عاشق نمیشم

اصلا عشق چیه واقعا وجود داره؟؟؟؟

باور نکنین پسرا واسه مخ زدن دخترا این جمله رو گفتن رضا تو هم گفتیا یادت میاد تو اون اس ام اسه بهم گفتی من عاشقت شدم؟؟؟؟

ولی رضا همیشه تو قلبم میمونه اسمش رو قلبم هک شد اگه یه روز یه پسر به دنیا اوردم اسمشو رضا میذارم باشه رضا؟؟؟؟

یه مدته قاطی کردم همش با رضا صحبت میکنم انگار دسشو گرفتم پنشنبه از رویا فهمیدم که زنگ زده داشته گریه میکرده که میخوام همین الان با غزال صحبت کنم اما خوب چه فایده؟

من سفیدیه چشام از بس گریه کردم رنگش زرد شد اون تازه گریش گرفته؟

پی نوشت: هما کجایی دلم گرفته دلم واسه تو و دوستام تنگ شده سعیده گوشیش مسدود شد و تنها کسی که باهاش در ارتباطم تویی خواهشا تنهام نذار

 

+ تاريخ شنبه 28 خرداد 1390برچسب:,ساعت 10:31 نويسنده فاطمه |

روزت مبارک رضا جون

دقیقا پارسال مثل همین امروز ازت پرسیدم: چی واسه بابات گرفتی؟ گفتی: گوشی

چقده زود گذشت

امیدوارم سال دیگه با کسی که عاشقشی باشی

 

+ تاريخ پنج شنبه 26 خرداد 1390برچسب:,ساعت 12:9 نويسنده فاطمه |

امروز هانیه رو دیدم

هانیه ای که با عشقم بهم خیانت کرد

هانیه ای که تا الان با هزار نفر خوابیده

هانیه ای که الان با بدون اینکه خودش بدونه با بدترین پسر عقد کرد

با پسری که میخواست من و دوستام فقط یه نگاه بهش بندازیم و التماس میکرد شمارشو بگیریم

اره با همون عقد کرد

امیدوارم خوشبخت شن ما از کجا بدونیم شاید پسره ادم شد

داشتم نگاش میکردم میدیدم رضا حق داره به خاطرش به من خیانت کنه خوشکل شده بود یعنی رضا باهاش......

نمیدونم.......

شاید سکوت بهتر باشه تا حرف زدن

+ تاريخ چهار شنبه 25 خرداد 1390برچسب:,ساعت 21:30 نويسنده فاطمه |

سلام.

وای خدا نمیدونم چرا امروز دلم داره واسه رضا شور میزنه این اولین باره نکنه چیزیش شده؟

خدایا اگه چیزیش شده یا اتفاقی براش افتاده جونمو بگیر نمیخوام زنده بمونم و بفهمم خدایی نکرده....

اخه دیروز که دوستم باهاش داشت حرف میزد تو ماشین بود و با هم دعوا کردن میترسم تصادف کرده باشه

یعنی چیزیش شده؟؟؟؟؟

ممکنه الان بیمارستان باشه؟ وای خدا هروخ به این جور چیزا فک میکنم چشام سیاهی میره

خدایا من به دور بودنشم راضیم فقط چیزیش نشه

جون منو بگیر و به اون بده

وای چرا من اینطوری شدم انگار جدی جدی چیزیش شده

+ تاريخ سه شنبه 24 خرداد 1390برچسب:,ساعت 17:21 نويسنده فاطمه |

مگه من اینجا وبلاگ دوستیابی زدم؟؟؟؟

خوبه میبینین عاشق رضام و واسش دارم دق میکنم بهم پیشنهاد دوستی میدید؟؟؟

چه ادمایی هستین شماها

اخه چرا دهنمو باز میکنین؟؟؟

الاغ وب عاشقانه زدم واسه عشقم نه واسه دوستیابی دوس دختر میخوای برو گمشو وبلاگ دوستیابی به من چه؟؟؟

تو مهربونی و تو پر مهری و تو به عشقت خیانت نمیکنی پس به منم خیانت نمیکنی اه حالم از این حرفا بهم میخوره

نمیخوام با کسی دوس بشم خوووووووووووووووووب؟؟؟؟؟

+ تاريخ یک شنبه 22 خرداد 1390برچسب:,ساعت 23:6 نويسنده فاطمه |

دلم واست تنگ شده رضا خیلی تنگ شده دلم میخواد فقط یه بار دیگه صداتو بشنوم.

رضا کجایی که ببینی غزالت داره دق میکنه؟؟غزالت همش تو فکرته هااااا نمیخوای دوباره بهش بگی دوست دارم غزال؟ 

یادته وقتی ازت میپرسیدم چقده دوسم داری میگفتی اندازه 7 اسمون و 7 دریا و 7 زمین ؟ پس چرا دیگه دوسم نداری؟

نمیدونستی وقتی بهم میگفتی دوست دارم غزال چقده احساس خوشبخت بودن میکردم احساس میکردم جدی جدی عاشقم شدی اما زهی خیال باطل تو هنوز عاشقش بودی و فقط و فقط منو واسه انتقام میخواسی. رضا با همه ی اینکارا هنوزم دوست دارما با اینکه بهم خیانت کردی اما من خیانت نکردم.

دیشب شب لیله الرغائب بود اینقده واست گریه کردم که نگو تنها دعام این بود که خوشبخت شی.

اخ که چقده دلم واسه صدات یه ذره شده یادت میاد اولین باری با هم حرف زدیم؟؟؟ نمیدونستی چه حالی داشتم انگار تو مستی بودم اره تو مستی صدات. بعدش که بهت گفتم صدات خیلی قشنگه شبیه محسن چاووشی هست گفتی جدی؟؟ گفتم اره جدی میگم

 چه روزایه خوشی بود چقده میخندیدیم اون موقع ها جام جهانی بود سر ساعت 6 میشست فوتبال میدید و ازم میپرسید المانی یا ارژانتین؟؟؟

زیادی یاد گذشته افتادم.....

+ تاريخ جمعه 20 خرداد 1390برچسب:,ساعت 10:36 نويسنده فاطمه |

یه سوال تو ذهنم مونده واقعا خدایی هست؟؟؟؟؟

اصلا تو این دنیا خدا به ما شکست خورده ها نگاه میکنه؟؟؟؟؟

اصلا خدا ما دلشکسته ها رو به عنوان به انسان میبینه

کم کم داره اعتقاداتم نسبت به خدا کم میشه هر روز کمتر و کمتر هر روز ناامیدتر

خدا فقط یه زیر چشمی به ما نگاه کن به قران به همون راضیم.

خدا نکنه تو هم فک میکنی منم هرزم؟؟؟

+ تاريخ چهار شنبه 18 خرداد 1390برچسب:,ساعت 22:24 نويسنده فاطمه |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد